غزل 57
غزل 57
هزار بحر بود قطرة پروریدة ما
هزار ابر بود کاسه لیس دیدة ما
بطرز نغمة خود گو مثال بلبل مست
که هست این روش تازه آفریدة ما
همیشه در پی آزار ماست بخت سیاه
اگرچه هست غلام درم خریدة ما
ز طفل اشک بدینسان نشسته در خونم
بیا به بین که چها میکند چکیدة ما
چگونه ما و غم دوست یاد هم نکنیم
که ما رسیدة اوئیم و او رسیدة ما
دلم ز قید خرد رسته از پیش مروید
که رام کس نشود آهوی رمیدة ما
بما اگر نقط نیستی نهد غم دوست
عطاش بر سر ما منتش بدیدة ما
گذشت بردل ما هرچه جور و ناز تو بود
تو بگذر از دل در خاک و خون طپیدة ما
بباغ خاطر ما نیست نوبری «طالب»
برو دوباره مچین میوه های چیدة ما