دیدم رخی عنان دل از دست شد مرا

چون چینی شکسته فغان پست شد مرا

در جام گل مشاهده کردم شراب حسن

زآن مو بمو چو مرغ چمن مست شد مرا

وارستم از تمیز فراز و نشیب دهر

پست و بلندها همه یکدست شد مرا

موئی نکرد خم بتن از صید مطلبی

آه از خدنگ ناله که از شست شد مرا

طالب بحیرتم که ازین طبع هرزه گرد

چون دل بکنج غمکده پابست شد مرا