ای رفته سرت بر نی، وی مانده تنت تنها

ماندی تو و بنهادیم ما سر به بیابانها                                 

ای کرده به کوی دوست هفتاد و دو قربانی

قربانت شومت این رسم ماند از تو به دورانها

قربانی هرکس شد با حرمت و نشنیدیم

دست و تن قربانی افتد به بیابانها

از خون گلوی تو این دشت گلستان شد

این سیر گلستان کرد سیرم ز گلستانها

ریحان خطّ اکبر برگرد رخ انور

برد از دل ما یکسر یاد گل و ریحان ها

ما جمع پریشانیم، هم بی سر و سامانیم

بردار سر و بنگر این بی سر و سامانها

اطفال حزین یکسر از داغ تو در آذر

پاها همه در زنجیر سرها به گریبان ها

شاها، نه همین «جودی» جان بر تو فدا سازد

ای شه به فدای تو بادا همه ی جانها