غزل(3)
خار در جیب گلستان فکند گلخن ما
دسته بر نغمه داود زند شیون ما
ما ملامت زدگان آفت محصول خودیم
خوشه چین برق بدامن برد از خرمن ما
تعزیت خانه ما منت نوری نکشد
فارغ از پرتو خورشید بود روزن ما
دفع یکمو الم پیکر ما ممکن نیست
مانع تیز نگاهی نبود جوشن ما
کثرت ضعف بحدیست که نتوان فهمید
تن ما را ز یکی رشته پیراهن ما
عشق در پیکر ما قوت آهی نگذاشت
گو سبک ساز دل خویش کنون دشمن ما
«طالب» از رهزن خورشید مجو جلوة نور
نظر انداز بدرگاه دل روشن ما
+ نوشته شده در هفتم تیر ۱۳۸۹ ساعت 7:8 توسط عباس میرزاآقازاده خراسانی
|