غزل 666
غزل 666
دل عاشق به پیغامی بسازد
بیاد نامه یا نامی بسازد
مرا کیفیت چشم تو کافیست
ریاضت کش ببادامی بسازد
ندارم ظرف می دل را بگوئید
سفالی بشکند جامی بسازد
اگر مرد است گردون بار دیگر
بدین ناپختگی خامی بسازد
قناعت بیش ازین نبود که عمری
بجامی دردی آشامی بسازد
چو من مرغی نکرده صید ایام
مگر کز زلف او دامی بسازد
دعا گو قحط شو «طالب» حریفی است
که ایامی به دشنامی بسازد
+ نوشته شده در دهم مرداد ۱۳۹۴ ساعت 17:45 توسط عباس میرزاآقازاده خراسانی
|
باسمه تعالی