غزل 59
خالی ز خار کینه چو سازیم سینه را
نشتر فرو بریم بدل آبگینه را
فرق از دکان خود ننماید ز جوش داغ
گر پیش گلفروش گشائیم سینه را
یکپایه گر فراتر از اوج خود رویم
آریم زیر پا فلک هفت زینه را
هرچند بیش خرج کند بیشتر شود
چشم جدا ز دوست متاع خزینه را
«طالب» نیافت مثل خودی در وفا بدهر
آری قرینة نبود بی قرینه را
+ نوشته شده در بیست و ششم دی ۱۳۹۲ ساعت 21:5 توسط عباس میرزاآقازاده خراسانی
|