عبدالرحمان ابن ملجم مرادی

کشور: عراق
شهر: کوفه
تاریخ: حسن بن علی(ع) به وصیت پدرش، پس از شهادت مولی متقیان با یک ضربه شمشیر ابن ملجم را گردن زد
محل دفن: جسد ابن ملجم در بخش غربی کوفه دفن گردید

عبدالرحمن بن عمرو بن ملجم مرادی عامل قتل امام اول شیعیان علی بن ابی طالب (ع) و خلیفه چهارم اهل تسنن بود. نسب او عرب و از قبیله بنی مراد است. ابن ملجم قرآن و اسلام را از معاذ پسر جبل آموخت. ابن ملجم قرآن را به عمروعاص تعلیم داد. ابن ملجم در فتح مصر با عمروعاص همراه بود. پس از فتح مصر، ابن ملجم مدتی در خانه ابن عدیس سکونت داشت و در مسجد به مصریان قرآن و فقه می‌آموخت.
پس از به خلافت رسیدن علی بن ابی طالب، ابن ملجم با او بیعت کرد و در جنگ جمل در کنار او جنگید. پس از جنگ صفین و پایان حکمیت، ابن ملجم به خوارج پیوست. ابن ملجم، عمرو پسر بکیر و برک پسر عبدالله گرد هم آمدند و در مکه تصمیم گرفتند که در شب قدر علی(ع)، معاویه و عمروعاص را بکشند تا به این ترتیب جامعه مسلمانان را از فتنه خلاصی بخشند.
ابن ملجم برای کشتن امام علی(ع) به کوفه آمد، عمرو پسر بکیر به همراه نزال پسر عامر به مصر رفت، و برک پسر عبدالله نیز به همراه عبدالله بن مالک به شام روانه شد.
ابن ملجم در شام با خوارج دیدار کرد اما راز کشتن حضرت علی(ع) را آشکار نکرد. یک بار به دیدار گروهی از طایفه تیم الرباب رفت. در آنجا زنی را به نام قطام بنت شجنه بن عدی را دید که پدر و برادرش در نهروان کشته شده بودند. ابن ملجم عاشق قطام دختر شجنه شد. قطام؛ مهر خویش را سه هزار دینار و قتل امام علی قرار داد و ابن ملجم را به قتل علی(ع) ترغیب کرد. ابن ملجم گفت که از قضا برای همین به کوفه آمده است. در کوفه، اشعث پسر قیس کندی نیز از نقشه قتل علی (ع) آگاه شد و ابن ملجم را حمایت کرد.

محراب مسجد کوفه

محراب مسجد کوفه

ابن ملجم به همراه شبیب پسر بحره و وردان پسر مجالد قتل علی (ع) را طرح‌ریزی کرد. در نوزدهم رمضان سال چهلم هجرت، این سه نفر برای نماز صبح به مسجد کوفه رفتند. در رکعت دوم، ابن ملجم به امام علی (ع) حمله برد و او را مضروب کرد. شبیب پسر بحره و وردان پسر مجالد گریختند اما ابن ملجم دستگیر شد. علی ابی طالب (ع) در بیست و یکم رمضان به ضربت شمشیر زهرآگین ابن ملجم به شهادت رسیدند.
علی بن ابی طالب(ع) در آخرین روزهای زندگی به مدارا با ابن ملجم وصیت کرد. پس از شهادت علی(ع)، ابن ملجم را برای قصاص نزد امام حسن (ع) پسر بزرگوار حضرت علی (ع) آوردند. حسن بن علی(ع) به وصیت پدرش، با یک ضربه شمشیر ابن ملجم را گردن زد. جسد ابن ملجم در بخش غربی کوفه دفن گردید.

و اما شرح سحرگاه نوزدهم ماه رمضان:

وی به همراهی شبیب بن بجره اشجعی، که از همفکران وی بود و هر دوی آن ها از سوی قطام تحریک و تحریص شده بودند، در سحرگاه شب نوزدهم ماه مبارک رمضان سال ۴۰ قمری در مسجد اعظم کوفه کمین کرده و منتظر ورود امیرمؤمنان علی بن ابی طالب (ع) شدند. هم چنین قطام، شخصی به نام وردان بن مجالد را که از افراد طایفه اش بود، به یاری آن دو نفر فرستاد.
أشعث بن قیس کندی که از ناراضیان سپاه امام علی (ع) و از دو چهرگان و منافقان واقعی آن دوران بود، آنان را راهنمایی، پشتیبانی و تقویت روحی می نمود.
حضرت علی (ع) در شب نوزدهم ماه مبارک رمضان، مهمان دخترش ام کلثوم(س) بود و در آن شب حالت عجیبی داشت و دخترش را به شگفتی درآورد. روایت شد که آن حضرت در آن شب بیدار بود و بسیار از اتاق بیرون می رفت و به آسمان نظر می کرد و می فرمود: به خدا سوگند، دروغ نمی گویم و به من دروغ گفته نشده است. این است آن شبی که به من وعده شهادت دادند.
به هر روی، آن حضرت به هنگام نماز صبح وارد مسجد اعظم کوفه شد و خفته گان را برای ادای نماز بیدار کرد. از جمله، خود عبدالرحمن بن ملجم مرادی را که به رو خوابیده بود، بیدار و خواندن نماز را به وی گوش زد کرد.
هنگامی که آن حضرت وارد محراب مسجد شد و مشغول خواندن نماز گردید و سر از سجده اول برداشت، نخست شبیث بن بجره با شمشیر برّان بر وی هجوم آورد، ولیکن شمشیرش به طاق محراب اصابت کرد و پس از او، عبدالرحمن بن ملجم مرادی فریادی برداشت: “لله الحکم یا علی، لا لک و لا لأصحابک”! و شمشیر خویش را بر فرق نازنین حضرت علی (ع) فرود آورد و سر مبارکش را تا به محل سجده گاهش شکافت.

حضرت علی (ع) در محراب مسجد، افتاد و در همان هنگام فرمود:

بسم الله و بالله و علی ملّة رسول الله، فزت و ربّ الکعبه؛ سوگند به خدای کعبه، رستگار شدم.

نمازگزاران مسجد کوفه، برخی در پی شبیب و ابن ملجم رفته تا آن ها را بیابند و برخی در اطراف حضرت علی (ع) گرد آمده و به سر و صورت خود می زدند و برای آن حضرت گریه می نمودند. حضرت علی (ع)، در حالی که خون از سر و صورت شریفش جاری بود، فرمود: هذا ما وعدنا الله و رسوله؛ این همان وعده ای است که خداوند متعال و رسول گرامی اشت به من داده اند.

محراب مسجد کوفه
محراب مسجد کوفه

حضرت علی (ع) که توان ادامه نماز جماعت را نداشت، به فرزندش امام حسن مجتبی (ع) فرمود که نماز جماعت را ادامه دهد و خود آن حضرت، نمازش را نشسته تمام کرد.
روایت شد، که در هنگام ضربت زدن عبدالرحمن بن ملجم بر سر مطهر حضرت علی (ع)، زمین به لرزه در آمد و دریاها مواج و آسمان ها متزلزل شدند و درهای مسجد به هم خوردند و خروش از فرشتگان آسمان ها بلند شد و باد سیاهی وزید، به طوری که جهان را تیره و تاریک ساخت و جبرئیل امین در میان آسمان و زمین ندا داد و همگان ندایش را شنیدند. وی می گفت:

تهدمت و الله ارکان الهدی، و انطمست أعلام التّقی، و انفصمت العروه الوثقی، قُتل ابن عمّ المصطفی، قُتل الوصیّ المجتبی، قُتل علیّ المرتضی، قَتَله أشقی الْأشقیاء؛

سوگند به خدا که ارکان هدایت درهم شکست و ستاره های دانش نبوت تاریک و نشانه های پرهیزکاری بر طرف گردید و عروه الوثقی الهی گسیخته شد. زیرا پسر عموی رسول خدا شهید شد، سید الاوصیا و علی مرتضی به شهادت رسید. وی را سیاه بخت ترین اشقیاء، (یعنی ابن ملجم مرادی) به شهادت رسانید.

بدین گونه پیشوایی شایسته، امامی عادل، خلیفه ای حق جو، حاکمی دلسوز و یتیم نواز، کامل ترین انسان برگزیده خدا و جانشین بر حق محمد مصطفی صلی الله علیه و آله، به دست شقی ترین و تیره بخت ترین انسان روی زمین، یعنی ابن ملجم مرادی ملعون، از پای درآمد و به سوی ابدیت و لقاء الله و هم نشینی با پیامبران الهی و رسول خدا صلی الله علیه و آله رهسپار گردید و امت را از وجود شریف خویش محروم نمود.

تسلیت شهادت امام علی (ع)

سلام دوستان عزیز

شب شهادت مولی الموحدین امیرالمومنین امام المتقین علی بن ابی طالب (ع) را به همه شیفتگان حضرتش تسلیت عرض می نمایم. امشب شب قدر است و شب شهادت مولایمان التماس دعا دارم

امام علی (15).jpg

 

امام علی (11).jpg

شب قدر

امشب اولین شب از شیهای قدر است. شب سرنوشت. شب ابراز بندگی به درگاه احدیت. شب رستگاری مولایمان علی.

از شما دوستان عزیز التماس دعا دارم.

اگر یادتان بود و باران گرفت دعای به حال بیابان کنید

قرآن (2).jpg

غزل 19

غزل 19

گلشن نسیم درد زند بر دماغ ما

ویدار لاله تازه کند زخم داغ ما

اکثر ز اختلاط گل و یاسمین بود

اظهار بی دماغی شخص دماغ ما

ما تیره کوکبان گهر افروز ظلمتیم

بی شمع پیش پای نبیند چراغ ما

گلزار ما سموم ستان قیامتست

آب و هوا دو اسبه گریزد ز باغ ما

ما مهر بر لبان همه جوش ترنمیم

وقت فغان چه بلبل قدسی چه زاغ ما

اکنونکه دست در کمر توبه کرده ایم

بنگر نیاز پاشی می با ایاغ ما

طالب چه هرزه درد سر خضر میدهی

ز آوارگان عشق طلب کن سراغ ما

هژبر سلطان

هژبر سلطان

پسر اسماعيل‌‌خان امير مؤيد، كلاك (نزديك بهشهر) 18 خرداد 1303 ش، سپاهي دلاور. خانواده‌اش نسب خود را از باو پسر شاپور، اسپهبد تبرستان، به كيوس، برادر خسرو انوشيروان، مي‌رساندند. نياكانش بر مازندران حكومت داشتند. پدرش حاكم سواد كوده و از دولتمردان بلند آوازة كشور بود. اسدالله خانم در سواد كوه برآمد. نخست لقب ايلخاني داشت. در 1326 ق پانوف بلغاري كه خود را به دسته‌هاي پيرم خان بسته بود به بار فروش (اكنون بابل) يورش آورد

ادامه نوشته

مازندران

مازندران.gif

امیر موید باوند

اسماعیل خان امیر موید باوند فرزند ابراهیم خان شعاع الملک متولد 1233 خورشیدی .
ابراهیم خان پدر ایشان از دو زن 10 فرزند داشت که شامل 3 پسر می شد . از زن سوادکوهی خود صاحب لطفعلی خان گردید و از هاجر خانم دختر حاج قلی خان ترکمان از ایل آتابای صاحب اسمعیل خان باوند – لطف اله خان شعاع الملک گردید . لطفعلی خان هم 3 پسر داشت حاج موید ابراهیم خان – تقی خان

 

ادامه نوشته

طالب آملي، شوريده اي در غربت مشاهير ايران

روستاييان مازندراني، در شب نشيني هاي سنتي يا هنگام كار برروي شاليزارها، گاه مثنوي هايي را زمزمه مي كنند كه برلوح دلشان حك شده است: مثنوي محلي طالبا، از صداي سخن عشق نديدم خوشتر و… . محمدآملي متخلص به «طالب» مشهور به ملك الشعرا طالب آملي، از شاعران و گويندگان بنام قرن يازدهم هجري و از اركان اربعه شعر سبك هندي است. طالب در سال ۹۹۴ هجري در آمل متولدشد و در سال ۱۰۳۶ هجري در هند وفات يافت.

 

ادامه نوشته

غزل 18

غزل 18

عاشق دردیم پس برید دوا را

تلخ مسازید کام رغبت ما را

ای صف اهل هوس نزاع ندارد

آتش ما را، گل بهشت شما را

چشم نپوشد چسان ازین دل بیشرم

آنکه رخش آفریده رنگ حنا را

در حرم زلف او درآمده گستاخ

سلسله بر پا نهید باد صبا را

بر سر کوی اثر ز شعلة آهم

بال بسوزد کبوتران دعا را

گر کف خاکیت هست بر سر ما ریز

با گل و نسرین چه کار اهل عزا را

کعبه روان پایتان ز راه فرو ماند

قسمت بر دل کنید آبله ها را

حاجت عرض متاع مهر و وفا نیست

نیک شناسیم ما ترا و تو ما را

چاشنی زهر دردمندی عشقت

شربت بیمار ساخته خون شفا را

جام می از کف نهادة عجب از تو

رنگ شفق را به بین و روی هوا را

بر سر خاک کشتگان گذری کن

محشر جان ساز تربت شهدا را

نور خیالت ز دل بدیده فکندیم

دشمن هم ساختیم آینه ها را

تا بکف پای او نهاده رخ از رشک

رنگ نیارم بچهره دید حنا را

جور مکن در لباس رحم که طالب

نیک شناسد عتاب و لطف شما را

چکیده هایی از زندگی حاج میرزا جواد تهرانی

رعایت حال خانواده

 میرزا جواد آقا تهرانی در یکی از شبها، دیروقت به منزل می آیند، در منزل که می رسند، متوجه می شوند کلید منزل همراهشان نیست، به خاطر رعایت حال خانواده شان که در خواب هستند، از در زدن خودداری کرده و با توجه به این که هوا هم قدری سرد بوده است، در کوچه می مانند و تا اذان صبح همانجا قدم می زنند.
هنگام اذان که اهل خانه می باید برای نماز صبح بیدار شوند، آقا در می زنند و  وارد خانه می شوند، یکی از فرزندان ایشان که از این قضیه خبردار می شود، سؤال می کند چرا زنگ نزدید؟

ایشان می گویند: شما خواب بودید، زنگ من موجب اذیت و آزار شما می شد!

نقل دیگری را هم فرزند ایشان شنیده است که گویا همسر ایشان  در رؤیا می بینند که مرحوم آقا پشت در منزل نشسته اند، لذا بیدار شده و هنگامی که در را باز می کنند می بینند که آقا آنجا منتظرند.

کسیکه مؤمنی را اذیت کند خدا او را اذیت نماید، و کسیکه مؤمنی را اندوهگین کند خدا او را اندوهگین نماید. ( رسول خدا «ص»)

ادامه نوشته